تقولُ: مَتی نَلتَقی؟

أقولُ: بعدَ عامِ و حَربٍ

تَقولُ: متی تَنتَهی الحربُ؟

أقولُ: حینَ نَلتقی.

***********************************

می گوید: کی یکدیگر را ملاقات می کنیم؟

می گویم: یک سال و یک جنگ دیگر.

می گوید: کی جنگ تمام می شود؟

می گویم: وقت دیدار ما.

و این طور قصه های تکراری زمونه؛ نخ نما و فرسوده میشن

میگه ندیدی مجبورم کردن و من خیره میشم به چشمایی که یه روزی همه چیز بود و الان خیلی فرسنگ اونورتر داره عاجزانه به من نگاه میکنه.این فرش نخ نما, دیگه قالی کرمون اون سالهای اوج نیست

از یه جایی به بعد با تقدیرت در نمی افتی, بهش میبازی


فکرکنم امسال سال آخری باشه که اینجا هستم.نمیدونم چرا اما خیلی از این روزهای مدرسه راضی نیستم.شاید همونجایی که با زور معاون آموزشی شدم اشتباه کردمهمون جایی که مجبورم کردن بگم بله؛ بزرگترین اشتباهم بود.یه وقتایی باید جلو ضرر رو گرفت.

روزهای تند و کوتاه پاییز میدونم ب سرعت برق و باد میگذرن و من می مونم کلی کارنامه پرنکرده.کارهای عقب افتادهکم خوابی و 5 صبح بیدار شدن و دوش گرفتن های صبح زود.تا بود که اون جاده تهران قزوین لعنتی و حالا اتوبان و خیابان مزخرف اشرفیشلوغی های غریب صبح های پاییزیچشم های بی خواب من ریه های عفونی و سرفه های خشکم.روزهای سخت المپیاددفتر خاله زنک معلم ها و اون دو تا معلم خالتور عقب افتاده با ذهنیت های داف محور

و اون اتاقی که حداقل دلخوشیم پنجره ی رو به پشت بومهو من و گلدون جدیدم

و باز هم اون متن ادگار آلن پو.


"تاریخ هم قهرمانانش را و هم قربانیانش را به سخره میگیرد."

شاید شهریور امسال رو خیلی آروم و خوب شروع کردمنمایشگاهم و اومدن مریماما انگار دلم نمی خوادشهریور تموم بشه و برم سرکارنه که الان نمیرم اما رفتن به روزهای شلوغ مدرسه رو دوست ندارم.

امروز جابه جایی به طبقه پنجم بین الملل بالاخره بعد از یک هفته پردغدغه تموم شد و من باورم نمیشه که تونستم او همه فولدر و پرونده درسی و آرشیو آرت بچه هامو جابه جا کنم اما تموم شد.الان میشینم روبه روی پنجره ی کلاس پنجم و چای به دست به این فکر میکنم که قراره فردا رو چه کنم؟؟؟

خیلی برام عجیبه که من, از جایی که خودمو شناختم عاشق پاییز بودم اما الان یه حس دلگیری عمیقی به پاییز نشسته به جونم که نمیدونم چیه؟؟شاید دلم نمیخواد روزهای سخت مدرسه رو تکرار کنم.


توی گرمای تیرماهی که همیشه فکر میکردم جز مزخرف ترین روزهای ممکنه خواهد بود، خیلی ملایم تر از همیشه توی آفیس نشستم و دارم کارنامه های پایان ترم رو پر میکنم. خیلی آروم و موسمی با باد کولری که مستقیم با مقنعه م بازی میکنه،روزهای خلوت بدون شاگرد مدرسه رو طی میکنم.برای روزهای بدون بارون گرمی که جای خالی مریم و ساناز عمیقا به چشم میاد.

برای تصویرسازی هایی که این روزها کمی رنگ هم ته مونده خط خطی های افقی و عمودی راپیدهام شده.برای حس های مبهمی که بعد از طراحی های اخیرم دارم.به حسی که بعد از تزم نابود شد و الان بعد سه سال داره کم کم رشد میکنهجوونه ی کوچیکی که میدونم بعد ۶ یا ۷ سال داره نفس میکشه.حتی توی گرم ترین ظهر داغ تیر ماه


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تی تی دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. زند دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. کاسه تبتی اوزون تراپی adalynvpawi04 tapak دنیای از خوشمزه ها کبــــاده زن صبح نیوز پرسش مهر بیستم رئیس جمهور 99-98